۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

ترجمه ي ميزقنچي( ساز و نقاره زن)

بهتر ديدم پستي را به ترجمه ي فارسي شعر ميزقنچي از شادروان شيون فومني كه در پست قبل نوشته بودم اختصاص دهم تا فهم آن راحت تر شود چرا كه شادروان شيون فومني از اصطلاحات ظريف گيلاني بسيار استفاده مي كرد و براي افراد ناآشنا و كم آشنا فهميدن آن سطور و كلمات كمي سخت و مشكل مي باشد. البته در ترجمه ي متن اينجانب صد در صد اشتباه و اشكالاتي داشته ام چرا كه اولا براي ترجمه ي شعر از زباني به زبان ديگر مترجم خود بايد شاعر باشد كه ترجمه اي خوب انجام بگيرد كه بنده چنين سعدات و استعدادي نداشته و ندارم و ثانيا اين كه شعر شادروان شيون فومني كه بنده ايشان را سعدي گيلان مي دانم شعر سهل و ممتنع است كه اين نوع شعر را ترجمه كردن، خود آسيب جدي و اساسي به معنا و مفهوم كلمات و ابيات و كليت شعر مي زند.
با اين حال به ترجمه ي شعر پرداختم و اميدوارم به بزرگواري خود اشتباهات ترجمه را بر بنده ببخشيد.
هي ميرزا قشم شم سياست حيوان ترسناك و وحشي اي هست
كه صد تا جوجه و مرغ تو در برابرش بي ارزش است
تو چه مي داني چپ چه هست و راست كدامين راه
صبر كن تا خوب درس و مشقت را ياد بگيري اين به صلاحت است
تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيزي ديگري هست
صبر كن تا به جاي دوغ ترش، ‌شربت شيرين به دست نياوري
صبر كن تا گاوت را كه به دروازه ي چوبي خانه ي من بسته اي را بتواني باز كني
صبر كن يعني اين كه بخوان، چه چيزي را؟ حرف و كلام من را؟ نه كتاب بخوان
نگاه كن و بفهم براي چه هست كه «آ» كلاه دار است و الف(«اِ») بي كلاه است
تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست
هنوز هر را از بر تشخيص نداده،‌ سرگردان در اين بازي سياست مي گردي
دعاي خود را درون خانه گذاشته اي و بيرون به دنبال آن مي گردي
شال كمرت را در دست مي گيري و بالا و پايين مي پري و ادعاي پيروزي مي كني
اين كارها برايت پشتي نمي شود كه به آنها تكيه كني باد هوا هست
تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيزي ديگري هست
بازي در نيار(تاس ننداز) و شاخ و شانه نكش اي گاو سر به زير و آرام
به خواطر يك گوساله لاغر و مردني قصاب ساتور بر نمي دارد
مي ترسم يك باره يكه بخوري و هول كني و بند به آب دهي
اين ميدان مرد مي خواهد و تو هوز گاو نرت بچه هست
تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست
امروز،‌دوران، دوران شماست و دوران پريدن هاي ما گذشته ( اشاره به كشتي گيله مردي و پريدن كشتي گيران)
براي ما اين ميدان ِ خلوت و سوت و كور را برانداز كردن گذشته( اشاره به كشتي گيله مردي و دور چرخيدن كشتي گيران در ميدان مسابقه)
ساز و نقاره راه نينداز و شلوغ نكن دوران تماشا گر بودن ما گذشته( اشاره به كشتي گيله مردي و تماشاچيان كه كشتي گيران را تشويق و حمايت مي كنند)
مشت تو براي ما مثل پنبه هست و برنج شفته شده هست
تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست
گل مولا با يا علي گفتن و دم از علي زدن مي خواهي براي خودت برو و بيايي راه بيندازي؟
آخر گل مولا تويي كه يك شاهي مي گيري و روضه ميخواني و معركه مي گيري را چه كار به مولا
تو دلت به كشكول و دم و دستگاهت خوش است اما گل مولا
نمد پاره ي درويش و خادم مولا هم براي من و تو كوتاه هست
تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست

۲ نظر:

  1. سلام پدرام عزیز/
    یه سری بزن به بلاگ من/با اجازه ی شما این شعر و ترجمه ش رو یکی کردم گذاشتم تو گیله مرد/ممنون از لطفت

    پاسخحذف
  2. درود
    پدرام جان تي دس درد نوكونه
    گيلك بمني

    پاسخحذف