۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

میرسهیل درگذشت



اولین مطلب و اولین مقاله ی وبلاگ جدیده، باز خدا رو شکر که یک سلام گفته بودم تا سر خودم را کلاه بگذارم و بگویم که این دومین مطلب وبلاگ است. اصلا دلم نمی خواهد از مرگ و میر بنویسم و از آن بدتر وبلاگم را با خبر مرگ شروع کنم.
اما امروز، آگهی ترحیم میرهاشم میرسهیل را دیدم. پیرمرد دوست داشتنی و معلم مهربان شیمی.
این آقای معلم در دوره ی راهنمایی معلمم بود، خیلی مهربان بود و واقعا خیلی دوست داشتنی بود از آن معلم ها بود که اصلا عصبانی نمی شد و از آن آدم ها بود که وقتی خبر مرگش را شنیدم واقعا ناراحت شدم و از ته دل غصه خوردم که عزیزی را از دست دادیم اگرچه بعد از دوره ی راهنمایی و بیرون از کلاس هرگز ندیده بودمش اما وقتی امروز خبر مرگش را شنیدم افسوس خوردم و به احترامش مطلبی نوشتم.
یادم است هیچ وقت عصبی نمی شد ولی یک روز یکی از بچه ها از سرجایش بلند شد و به او گفت آقای میرسهیل شما کلاس خصوصی هم می گذارین؟ ما می تونیم بیایم کلاس خصوصی پیشتون؟ آقای میرسهیل چند ثانیه ای سکوت کرد و بعد با لحن و قیافه ای که تا به حال از او ندیده بودیم برافروخته گفت:« یعنی من اینقدر بی شرف و بی پدر مادر شدم که تو می خوای بیای خونه ی من کلاس خصوصی؟ نه کلاس خصوصی ندارم. »
ما بچه ها نفهمیدیم چرا عصبانی شد، با خود می گفتیم چرا این طوری کرد مگه فلانی چی گفت که این شکلی کرد؟
تا اینکه بزرگتر شدیم، بزرگتر شدیم و یک بار به این قضیه فکر کردم و فهمیدم چرا پیرمرد از کوره در رفت، پیرمرد وجدان داشت، پیرمرد شرف داشت و معلمی را به پول نفروخته بود و هرچه در چنته داشت در کلاس برای ما گذاشته بود و وقتی کسی به او گفته بود در برابر پول بیشتر به من چیز بیشتری یاد بده و یا برای پول هوای من را داشته باش به حیثیت او توهین شده بود. پیرمرد از کوره در رفت تا حیثیتش را لکه دار نبیند. پیرمردی که باحیثیت بود.
خدا بیامرزدش روحش شاد باشد.

۱۰ نظر:

  1. سلام
    .
    خدایش بیامرزد.
    .
    از این آدمها دیگر کیمیا شده اند.
    .
    خدا کند منقرض نشوند.
    .
    روحش شاد/با احترام

    پاسخحذف
  2. سلام

    برای شادی روحش .صلوات

    واقعا الگوهایی این چنینی در جامعه امروزی بسیار نادرند.

    پاسخحذف
  3. سلام
    با تشكرازابرازلطفتان نسبت به عموي مرحومم.
    سيدمحمدرضاميرسهيل
    برادرزاده مرحوم
    www.sabzzist.com

    پاسخحذف
  4. سلام
    اشک هم در بیان احساس کم میاره و سرشو میندازه پایین و میره میره تا سرخی شرم چشم بتونه بهش کمک کنه ولی بازهم نه چیزی که ما احساس می خونیمش خیلی بشتر از اینها احتیاج داره برای بیانش برای دوست داشتنش که هنوزم هست و خودمون می دونیم که چقدر بیشتر شده

    پاسخحذف
  5. www.mirsoheil.blogfa.com
    www.mirsoheil.ir
    این ها رو لینک کن
    با تشکر

    پاسخحذف
  6. ای خدا من چقدر دیر متوجه شدم بعد از چهار ماه!!
    چهار سال دبیرمن بود. 79-75 چهار سال باهاش بودم ای خدااااااااا دارم دیوونه میشم. صبح جمعه بود که رفتم تازه آباد و باهاش خلوت کردم. چه دورانی بود یادش بخیر.
    وقتی میومد تو کلاس میگفت آآآآآقایون شمارا چه میشود.
    با لحن زیبای خودش میگفت آنیووووووون کاتیوووووووووون
    کاش یه بار دیگه قبل از فوتش میدیمش
    خدا رحمتش کنه روحش شاد.
    علیرضا از بچه های دبیرستان رشد خ بیستون

    پاسخحذف